کارجو

/kArju/

معنی انگلیسی:
applicant

لغت نامه دهخدا

کارجو. ( نف مرکب ) رجوع به کارجوی شود.

فرهنگ عمید

۱. کارجوینده، جویای کار، آن که جویای شغلی است.
۲. (اسم، صفت ) [مجاز] مٲمور، خبردهنده.

پیشنهاد کاربران

بپرس