دیکشنری
مترجم
بپرس
کارجو
/kArju/
معنی انگلیسی
:
applicant
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
کارجو. ( نف مرکب ) رجوع به کارجوی شود.
فرهنگ عمید
۱. کارجوینده، جویای کار، آن که جویای شغلی است.
۲. (اسم، صفت ) [مجاز] مٲمور، خبردهنده.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها