دیکشنری
مترجم
بپرس
کاربند بودن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
کاربند بودن. [ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) کاربستن. مأمور بودن. عامل بودن. رجوع به کاربند شود.
فرهنگ فارسی
کار بستن مامور بودن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها