معشوقه کارافتاده به
دل برده و دل داده به.
( ؟ )
بوزنه دانست که خوک حرامزاده و کارافتاده است.( سندبادنامه ص 169 ).چنین کردند یاران زندگانی
ز کارافتاده بشنو تا بدانی.
سعدی ( گلستان ).
عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده بجز از عشق تو، باقی همه فانی دانست.
حافظ.
بی مروت تر ز گردون نیست در عالم مفیداز فلک نتوان طمع کردن که کارافتاده ایم.
ملا مفید بلخی ( از آنندراج ).
حسن اگر ازقید عاشق پروری آزاده است عشق می داند چه باید کرد، کارافتاده است.
درویش واله هروی ( از آنندراج ).
|| آنکه مهمی یا مصیبت و دردی عظیم بدو روی کرده باشد : ای قوم الغیاث که کاراوفتاده ایم
یاری دهید کز دل یار اوفتاده ایم.
خاقانی.
نیامد وقت آن کو را نوازیم ز کار افتاده ای را کار سازیم.
نظامی.
غریبی چون بود غمخوار مانده ز کار افتاده و در کار مانده.
نظامی.
مرقعبرکش نر ماده ای چندشفاعت خواه کارافتاده ای چند.
نظامی.
صبا برقع گشاده مادگان راصلا درداده کارافتادگان را.
نظامی.
چون ترا می بینم از آزادگان کی شناسی درد کارافتادگان.
عطار.