برفتند کارآزموده سوار
پس پشت ایرانیان چل هزار.
فردوسی.
یکی انجمن ساخت [ افراسیاب ] از بخردان هشیوار و کارآزموده ردان.
فردوسی.
شمردند بر میمنه سه هزارزره دار و کارآزموده سوار.
فردوسی.
تنی چند از مردان واقعه دیده و کارآزموده بفرستادند. ( گلستان ).ز تدبیر پیر کهن برمگرد
که کارآزموده بود سالخورد.
سعدی ( بوستان ).