کار گرفتن

لغت نامه دهخدا

کار گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بکار گماشتن. کار راندن. بیگاری :
وز آن پس بخوردن گرفتند کار
می و خوان و رامشگر و میگسار.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کار گرفتن کسی را . بکاری نصب کردن بکار گماشتن .
بکار گماشتن

پیشنهاد کاربران

مشغول شدن به کاری
عمل کردن ، انتخاب کردن ، در پیش گرفتن ، استفاده کردن
کار حلبی سازی
ظاهرا در تداول عامه برخی "کار گرفتن" را به معنی سرقت کردن و دست برد زدن نیز استفاده می کنند.

بپرس