کار کسی را ساختن

پیشنهاد کاربران

کار کسی راساختن ؛ حاجت او را بر آوردن. علاج درد او را کردن :
بزرگی کن و کار ما را بساز
که از پاک یزدان نه ای بی نیاز.
فردوسی.
کار من بیچاره درمانده بساز.
( منسوب به ابوسعید ابوالخیر ) .
...
[مشاهده متن کامل]

شکرلبی و دهان شکر چو طراز
کار دل عاشقان بیچاره بساز.
( حاشیه لغت فرس اسدی ، نسخه نخجوانی ) .
گفتی که چو وقت آید کارت به ازین سازم
این عشوه مده کانگه افسون گرت خوانم.
خاقانی.
بیک کرشمه توانی که کار ما سازی
ولی بچاره بیچارگان نپردازی.
همام تبریزی.
- || در تداول عامه ، تنبیه کردن. گوشمالی دادن. کفایت کردن. کلک چیزی را کندن.
با شراب تازه زاهد ترشروئی میکند
کو جوانمردی که سازد کار این بی پیر را.
صائب.

- || در تداول عامه ، تنبیه کردن. گوشمالی دادن. کفایت کردن. کلک چیزی را کندن.
با شراب تازه زاهد ترشروئی میکند
کو جوانمردی که سازد کار این بی پیر را.
صائب.
✍️ settle a score with somebody
✍️ settle an account with somebody
✍️ settle an old score
finish somebody off

بپرس