کار و کیایی. [ رُ ]( حامص مرکب ) کارکیایی. پادشاهی. امیری : طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت.نظامی.چو وقت آن نماند پادشایی بکاری نامد آن کار و کیایی.نظامی.ملک بدین کار و کیایی تراست سینه کن این سینه گشایی تراست.نظامی.