دیکشنری
مترجم
بپرس
کار نمودن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
کارنمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نشان دادن عملی. || کار کردن. کوشش کردن. سعی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - نشان دادن کاری ارائ. عملی . ۲ - کار کردن بعملی پرداختن .
نشان دادن عملی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها