کار محکم کردن. [ م ُ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) استوار کردن آن. محکم کاری کردن. ابرام. ( ترجمان القرآن ) : گرفتم عقل محکم کرد کار خویش را صائب ره سیل قضا را سد اسکندر نمی بندد.صائب ( از آنندراج ).