کار فزا ی

لغت نامه دهخدا

کارفزای. [ ف َ / ف ِ ] ( نف مرکب ) کارافزا. زیادکننده کار. رجوع به کارافزا شود :
گه مان بفزائید و گهی مان بستائید
بر خویشتن از خویش همی کارفزائید.
ناصرخسرو.
|| پرگو. مزاحم.

فرهنگ فارسی

( کار فزا ی ) ( صفت ) ۱ - آنکه کار و زحمت دیگری را افزون کند کسی که مشغولیت دیگری را بیشتر سازد : [ چون بود دولت تو روز افزون چه زیان از حسود کار افزای ] . ( انوری ) ۲ - مزاحم . ۳ - پرگو .

پیشنهاد کاربران

بپرس