کار دادن

لغت نامه دهخدا

کار دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) ( بکسی... ) کنایه از کار فرمودن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از کار فرمودن

پیشنهاد کاربران

شکمش کار داد: رید
در گویش اسفهانی کارواژه [کار دادن] به چم [کارایی داشتن، قابل استفاده بودن] است:
این دستگاه هنوز کار میده.
funktionieren چیزی کار می دهد، از کار نیفتاده، فعال است.

بپرس