کار تمام کردن. [ ت َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) فیصله دادن امر. به انجام رساندن کار. - کار کسی را تمام کردن ؛ او را گرفتار ساختن : از یک نگه که مایه صدساله عاشقی است کارم تمام کرده و من غافلم هنوز.شانی تکلو ( از آنندراج ).