کار بیهوده
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
پوچی، کار بیهوده، بیهودگی، بطالت، بی مغزی
لودگی، مسخرگی، تقلید، نمایش خنده اور، کار بیهوده
کار بیهوده، بیهودگی، ادم سبک
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کار بیهوده=کار ناشایست/مسخره بازی/لودگی/دلقک بازی
دریا را با مشت می پیماید ؛ کنایه از کار بیهوده کردن است. ( فرهنگ عوام ) .
دریا را به ساغر تهی نتوان کرد. ( از امثال و حکم ) .
دریا را به کیل پیمودن نتوان . ( امثال و حکم ) .
دریا را به ساغر تهی نتوان کرد. ( از امثال و حکم ) .
دریا را به کیل پیمودن نتوان . ( امثال و حکم ) .
دریا را با قاشق ( یا ملاقه ) خالی نتوان کرد ؛ کنایه از کار بیهوده کردن. ( فرهنگ عوام ) .
اهن سرد کوفدن