معنی اصطلاح -> کار [ کسی ] بیخ پیدا کردنکار با مشکل روبرو شدن؛ کار کسی گره خوردنمثال: اگر کارَت در اداره ها بیخ پیدا کند، باید آن قدر دوندگی کنی تا جانت به لبت بیاید.