کادوُرت، رالف (۱۶۱۷ـ۱۶۸۸)(Cudworth, Ralph)
مهم ترین چهرۀ مکتب افلاطونیان کیمبریج. اثر اصلی فلسفی اش طرح سه قسمتی نظام عقلی حقیقی عالم است که نخستین بخش آن با همین عنوان در ۱۶۷۸ به چاپ رسید و خلاصه ای از بخش دوم و سوم آن با عنوان های رساله در باب اخلاق ابدی و تغییرناپذیر (۱۷۳۱) و رسالۀ اختیار (۱۸۳۸) پس از مرگش منتشر شدند. کادورت در کالج امانوئل کیمبریج تحصیل کرد. حامی پوریتان ها بود و از این رو در ۱۶۴۵ رئیس کلر کالج کیمبریج شد و پس از یک دوره ریاست خشک و لجوجانه، در ۱۶۵۰ آن جا را ترک کرد، اما در ۱۶۵۴ در مقام رئیس کالج کرایست به کیمبریج بازگشت. هدف اصلی آثار مابعدطبیعی کادورت رد ماده گرایی و هیلوزوئیسم (مکتبی فلسفی که ماده را زنده می داند) بود. به عقیدۀ او ذهن صرفاً دریافت کنندۀ منفعل تأثیر اتم ها نیست و کنشگری یا فاعلیتش در جهان گواه واقعیت مستقل آن است. کادورت اهمیت کنشگری در طبیعت را با آموزه ای ارسطویی دربارۀ طبایع آفریننده یا اصول هادی درونی بسط داد که بر شکل گیری موجودات زنده حاکم اند، غایاتی دارند و حتی بر نفس تأثیر می گذارند، امّا آگاه نیستند. این آموزه مباحثات فراوانی را در آثار بِل (که در این آموزه گرایشی الحادی می دید)، لایب نیتس و اصحاب دایرةالمعارف دامن زد. کادورت عقیده داشت که اخلاق شامل حقایق ابدی و تغییرناپذیر است که عقل آن ها را درک کند. با این حال در روان شناسی اخلاقی اش برخلاف کانت بر چگونگی توافق و هماهنگی اخلاق با عقل تأکید نمی کند، بلکه پرسش اصلی اش آن است که آیا عشق انگیزۀ اعمال ما است یا خودخواهی و منفعت طلبی.
مهم ترین چهرۀ مکتب افلاطونیان کیمبریج. اثر اصلی فلسفی اش طرح سه قسمتی نظام عقلی حقیقی عالم است که نخستین بخش آن با همین عنوان در ۱۶۷۸ به چاپ رسید و خلاصه ای از بخش دوم و سوم آن با عنوان های رساله در باب اخلاق ابدی و تغییرناپذیر (۱۷۳۱) و رسالۀ اختیار (۱۸۳۸) پس از مرگش منتشر شدند. کادورت در کالج امانوئل کیمبریج تحصیل کرد. حامی پوریتان ها بود و از این رو در ۱۶۴۵ رئیس کلر کالج کیمبریج شد و پس از یک دوره ریاست خشک و لجوجانه، در ۱۶۵۰ آن جا را ترک کرد، اما در ۱۶۵۴ در مقام رئیس کالج کرایست به کیمبریج بازگشت. هدف اصلی آثار مابعدطبیعی کادورت رد ماده گرایی و هیلوزوئیسم (مکتبی فلسفی که ماده را زنده می داند) بود. به عقیدۀ او ذهن صرفاً دریافت کنندۀ منفعل تأثیر اتم ها نیست و کنشگری یا فاعلیتش در جهان گواه واقعیت مستقل آن است. کادورت اهمیت کنشگری در طبیعت را با آموزه ای ارسطویی دربارۀ طبایع آفریننده یا اصول هادی درونی بسط داد که بر شکل گیری موجودات زنده حاکم اند، غایاتی دارند و حتی بر نفس تأثیر می گذارند، امّا آگاه نیستند. این آموزه مباحثات فراوانی را در آثار بِل (که در این آموزه گرایشی الحادی می دید)، لایب نیتس و اصحاب دایرةالمعارف دامن زد. کادورت عقیده داشت که اخلاق شامل حقایق ابدی و تغییرناپذیر است که عقل آن ها را درک کند. با این حال در روان شناسی اخلاقی اش برخلاف کانت بر چگونگی توافق و هماهنگی اخلاق با عقل تأکید نمی کند، بلکه پرسش اصلی اش آن است که آیا عشق انگیزۀ اعمال ما است یا خودخواهی و منفعت طلبی.
wikijoo: کادورت،_رالف_(۱۶۱۷ـ۱۶۸۸)