کادر

/kAdr/

مترادف کادر: چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم

برابر پارسی: چهرچوب، چهارچوب

معنی انگلیسی:
staff, cadre, framework

لغت نامه دهخدا

کادر. ( فرانسوی ، اِ ) قاب. چهارچوب. چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند. || در تداول ایرانیان بهیئت اداره کننده یک اداره یا یک بنگاه اطلاق میشود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چوب یا فلزی که دور عکس یا آیینه و غیره قرار دهند قاب چهار چوب . ۲ - ( فعل ) هیئت اداره کنند. یک اداره یا موسسه . تو ضیح اختراز از استعمال این کلم. بیگانه اولی است .
قاب چهارچوب به هیئت اداره کننده یک اداره

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - شکلی هندسی یا زینتی که نوشته یا تصویری را برای مشخص یا متمایز شدن در داخل آن قرار می دهند. ۲ - اشخاص آموزش دیده یا دارای تخصص لازم برای کار در یک سازمان معین ، پایوران (فره ). ۳ - چهارچوب ، قالب ، محدوده .

فرهنگ عمید

۱. خط یا خطوطی که نوشته یا تصویر را برای مشخص و متمایز شدن در درون آن قرار می دهند.
۲. چهارچوبی از جنس چوب، فلز، یا پلاستیک که عکس، تابلو، یا آینه را در آن قرار می دهند، قاب.
۳. گروهی از افراد که با تخصص ها و وظایف یکسان در خدمت سازمان معینی هستند: کادر مهندسی، کادر آموزشی.
۴. [مجاز] چهارچوب، محدوده.

دانشنامه عمومی

کادر (استودیو). کادر ( لهستانی: KADR ) یکی از شرکت های اصلی و بزرگ تهیه و توزیع فیلم در لهستان است.
این شرکت که احتمالاً مهمترین استودیوی فیلم سازی لهستانی است[ ۱] در سال ۱۹۵۵ میلادی توسط یژی کاوالروویچ پایه گذاری شد و همچنان فعال است و در تولید بسیاری از آثار کلاسیک سینمای لهستان نقش داشته است. [ ۲]
برخی از فیلم های تولید شده توسط این شرکت عبارتند از:
اتاق خودکشی ( ۲۰۱۱ )
سامسون ( ۱۹۶۱ )
مادر یوآنای فرشتگان ( ۱۹۶۱ )
عقاب ( ۱۹۵۹ )
خاکسترها و الماس ها ( ۱۹۵۸ )
سایه ( ۱۹۵۶ )
کانال ( ۱۹۵۶ )
یک نسل ( ۱۹۵۵ )
عکس کادر (استودیو)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کادْر (frame)
در عکاسی، تک عکسی از یک مجموعه عکس در یک حلقه فیلم؛ و در سینما، یک تصویر از مجموعه ای تصاویر متوالیِ بیانگرِ حرکت. با نمایش متوالی کادرهای ثابت فیلم (۲۴ تا ۳۰ کادر در ثانیه)، تماشاگر تصاویر را متحرک می بیند. در کار نشر، به خطوط دور یک متن اطلاق می شود که آن را از بقیه متن مجزا می کند.

مترادف ها

cadre (اسم)
کادر، مجموعه کارمندان یک اداره

فارسی به عربی

ملاک

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کادرکادرکادرکادر
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
معنی کادِر به فارسی میشه تقدیر
در ترکیه برای اسم دختر هم استفاده میشود
کادر در زبان فارسی میشه تقدیر و در ترکیه ای به عنوان اسم دختر هم استفاده میشه
گاهی به ماناک کارکنان است مانند :
نگوییم کادر درمان = بگوییم کارکنان درمان
نگوییم کادر مدرسه = بگوییم کارکنان آموزشگاه
برای کادر که یک واژه انگلیسی است ( cadre ) ، برابر پرسنل درنظر می گیرند که این واژه هم فارسی شده واژه انگلیسی personnal به معنی شخصی و خصوصی است. به نظر من عضو، کارمند واژه های مناسبی برای این واژه است. مگر اینکه واژه سازی جدید انجام بگیرد. مثل کارکُنا یا کارکُن
...
[مشاهده متن کامل]

کادر ( cadre ) به معنی قاب هم به کاربرده میشود که در انگلیسی مترادف frame ( فِرِیم ) است. برابر فارسی آن هم قاب، چارچوب، پیرامون، اسکلت و . . . است.

در زبان رخشانی کادِر همان قادر است که نامی مردانه می باشد.
پیرامونی
چارچوب
گرداگرد
پرسنل اداره. . . . کارمند. . . .
چارچوب . . قاب . .
فِرِیم
پیرابند
در ترکی استانبولی به قدر میگن کادر و قدر یک کلمه عربی
کادر ( اصطلاح خیاطی ) : عرض در طول الگوی جلو و پشت به اضافه 5 الی 10 سانت را گویند.
منبع :
http://www. shikdooz. com

سازمانی، وابسته به سازمان
کادر در ترکی یعنی سرنوشت
در ترکی به معنای سرنوشت
نیرو ، نیروها ، کارکنان ، دست اندرکاران
جعبه ، دوره ، دور بند ، دور گیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)