کاخ نشین

/kAxneSin/

مترادف کاخ نشین: پادشاه، قصرنشین

متضاد کاخ نشین: کوخ نشین

لغت نامه دهخدا

کاخ نشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) قصرنشین. شاه. امیر :
از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.
صائب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در قصر اقامت دارد شاه امیر: [ از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم ] . ( صائب )
قصرنشین شاه

فرهنگ معین

(نِ ) (ص مر. ) ۱ - ساکن کاخ . ۲ - ثروتمند، مرفه .

فرهنگ عمید

۱. آن که در کاخ و عمارت عالی زندگی می کند.
۲. [مجاز] مرفه، ثروتمند: از حادثه لرزند به خود کاخ نشینان / ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم (صائب: لغت نامه: کاخ نشین ).

پیشنهاد کاربران

بپرس