کاخ نشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) قصرنشین. شاه. امیر : از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.
صائب.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه در قصر اقامت دارد شاه امیر: [ از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم ] . ( صائب ) قصرنشین شاه
فرهنگ معین
(نِ ) (ص مر. ) ۱ - ساکن کاخ . ۲ - ثروتمند، مرفه .
فرهنگ عمید
۱. آن که در کاخ و عمارت عالی زندگی می کند. ۲. [مجاز] مرفه، ثروتمند: از حادثه لرزند به خود کاخ نشینان / ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم (صائب: لغت نامه: کاخ نشین ).