کاجنکان

لغت نامه دهخدا

کاجنکان. [ ] ( اِخ ) موضعی است از نواحی شاه جهان. متوجه دفع مخالفان گشته ( خاقان منصور ) باشصت نفر از بهادران به برجی که به طرف کاجنکان است برآمد و مردمی را که در آن طرف فصیل بودند بزخم پیکان دیده منهزم ساخت. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 117 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس