کابر

لغت نامه دهخدا

کابر. [ ب ِ ] ( ع ص ) بزرگ. یقال توارثوا کابراً عن کابر؛ ای کبیراً عن کبیر فی العز و الشرف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به کابراً عن کابر شود.

فرهنگ فارسی

بزرگ

پیشنهاد کاربران

مثل
کلاس اکابر: که فقط برای بزرگترهاست
درمسیربزرگی - درحال عمل به فعل بزرگ شدن. مثلا:فاعل درحال انجام فعل عمل وعامل بمعنی عمل کننده وعابر کسی است که درحال عبوراست.
بزرگ و کبیر . از هم خانواده ی کبیر

بپرس