کائنات؛ با توجه به عَظمتِ حیرت آور و شگفت انگیز و رمزآلود و بسیار دقیق و پر نظم و پُر حساب و کتاب در جهان هستی و بی پایان در عالم امکان، هدف از استفاده از کلمه ی کائنات و کهکشان، برای تشبیه کردن اجرام معلق و در حال گسترش در یک فضای لایتناهی به مانند پَرِکاهی که در فضای زمینی در یک هوای طوفانی، ذرات کاه در هوا معلق باشند برای درک بهتر و محدود ما از یک گوشه و ذره ای از عالم بی پایان هستی با نظمی بسیار دقیق می باشد. در واقع برای اینکه ما بتوانیم به عظمت جهان هستی از طریق کلمات در ذهن مان پی ببریم آن را به ذره کاهی تشبیه کرده است. حالا اینکه کاه چیه و چه معنی و فلسفه ای برای خودش دارد هم خودش حکایتی است. در واقع کاه هست و حکایت ها در درون این کلمه. یعنی هر کاه هم در کهکشان ها و کائنات برای خودش حاکی حکایت هاست. یعنی هر کاه هم کاه غذی دارد و در دل هر کاه مغزی نهفته است. به قول اون شاعر معروف که می گه ؛ آسمانا چند گردی، گردش عنصر ببین.
... [مشاهده متن کامل]
حتی ذره ی کاه با حروف درون این کلمه که از سه حرف ( ک آ ه ) تشکیل شده حاکی حکایت هاست. ذات حرف ( ک ) نماد کوچک بودن چیزهاست. مثل کلمه کامل که ذات حرف ( ک ) نشان دهنده به تکامل رسیدن یک چیز کوچک در درون این کلمه است. ذات حرف ( آ ) که نماد تعالی در این کلمه است. و در هر کلمه ای که ابراز وجود کند، نشان دهنده یک روند رو به تعالی در درون کلمه هست. و ذات حرف ( ه ) که نمادی از وجود انرژی و دارا بودن حرکت و انرژی دهنده است به محیط پیرامون. و بیشتر در کلماتی ابراز وجود می کند که دارای لطافت و انرژی دهندگی است به محیط پیرامون. مثل حرارت حاره حرم احترام حریم حرمت الهام هوا اهرم حیات همت مهم حمام هُوییَّت هُویّه و . . . در واقع تمام حروفی که از ابزارهای ایجاد آوا در دهان تلفظ می شوند دارای یک ذات و هویت منطبق بر واقعیت عالم امکان هستند.
این چه کسی بوده و چه حقیقتی بوده که حتی به کلمات و حتی حروف آنها اینطور دقیق و شگفت آور و منطبق بر واقعیت عالم امکان، سر و سامان داده و مهندسی کرده است؟
به راستی راز ظهور ما در این کره خاکی چیست؟
از کجا آمده ایم به کجا خواهیم رفت؟
خلقت هستی با این همه عظمت برای چه؟ برای کی؟
آیا خلق شدن این هَستیِ حیران کننده با این همه عظمت که حتی کلمات هم از توصیف این همه عظمت قاصرند، برای ماست؟
مگر ما کی هستیم؟
اگر همه اینها برای ماست اون کیه که ما اینقدر براش مهم هستیم ؟
اگر با سرعت نور هم حرکت کنیم به عظمت این کهکشان ها پی نخواهیم برد. به طوری که ستارگانی که نورشان در حال تابیدن هستند ولی خبری از وجود خود ستاره نیست. آیا راه دیگری هست که بدون طی کردن مسیر به کهکشان ها رفت و آمد کنیم؟
آیا راه دیگری وجود دارد در هستی بی پایان سیر و سیاحت داشته باشیم؟ آیا لذت هایی بهتر و بیشتر از این لذت های دنیا وجود دارد؟
آیا الان کسی را داریم یا کسی هست که به این راه رسیده باشد و این راه را رفته باشد؟
آیا هست؟ اون کیه؟ کجاست؟ تا در مقابلش زانوی ادب و تواضع به زمین بزنیم تا ازش خیلی چیزها رو یاد بگیریم. کجاست تا راه رو به ما نشون بده. کجاست تا به پندار و گفتار و کردار ما سروسامانی بده؟ کجاست تا ما رو هم به خدا برسونه و دست ما در دست خدا بگذارد.
تا ماهم از وجود خدا کیف کنیم ماهم از وجود خدا لذت ببریم.
یک مطلبی هست که گفته شده علم ممکن است در ابتدای کار انسان را بی خدا کند ولی در پایان کار، خدا منتظر ماست. خدایی که خودش رو رَبَّ العالمین در قرآن به ما معرفی کرده است. خدایی که خودش رو سبحان و رحمن و رحیم به ما معرفی کرده.
کائنات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
زانسیکان zānsikān ( اوستایی: زانثه zānşa وجو؛دبا پسوند پهلوی یک با پسوند جمع آن )
کائنات در جدول:موجودات
( Macrocosm ) :مهین جهان ، کلان گیتی، جهان باشندگان، جهان استومند ( physical world ) .
( microcosm ) :کهین جهان.
تمام چیز هایی که در جهان هستی وجود دارد. . .
قوانین الهی حاکم بر جهان هستی. . .
کائنات جمع کلمه کائن به معنی به وجود آمده یا خلق شده هستند. اینکه در قانون جذب از کائنات گفته میشه به این معنی هست که خداوند تمام کائنات را برای انسان مسخر کرده تا به او خدمت کنند
خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، بطور همزمان و در عین واحد در محیط و محتوای هر کدام از گیتی ها یا دنیاها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده ظاهری و در باطن واقعیت حضور مطلق دارد و بخش غیبی و باطنی وی دقیقا شش برابر بخش عینی و ظاهری اش می باشد، نه یک ذره بیشتر و نه یک ذره کمتر. به بیانی دیگر می توان گفت که خداوند متعال تنها دارای یک سیما یا چهره و یا یک جمال و جلال کلی نمی باشد بلکه هفت تا.
... [مشاهده متن کامل]
اما از همه مهمتر این حقیقت است که خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. حرکت لحظه حال روی یک خط مستقیم صورت نمی گیرد بلکه روی محیط یک دایره نامرئی و همیشه پس از یک دور کامل به نقطه اول بر میگردد و حرکت دایره وار را از نو آغاز می کند، لذا فرارسیدن آخر زمان دینی یک باور اواهمی بیش نمی باشد و تهی یا خالی از حقیقت است. مدت زمان طی محیط دایره توسط لحظه حال همیشه برابر خواهد بود با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی. لذا سیماها یا چهره ها یا جمال و جلال های هفتگانه و یا به بیانی دیگر سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و یا عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه بطور مطلقا یکسان و برابر در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها همیشه در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده یعنی برابر با طول عمر کلی کیهان پشت سر هم و در طول همدیگر از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و عمر های کلی و جزئی دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و هرکدام در نوع خاص و ویژه خویش همیشه در فواصل زمانی مساوی با هفت برابر طول عمر کلی کیهان در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر از مراتب و درجات تکاملی قبلی به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند. لذا برای تعیین تعداد زندگی های دنیوی خود در طول این راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد نیازی نداریم که علامه دهر یا فرهیخته و فرخنده و فرزانه و یا یک حکیم و عارف و شاعر و ادیب برجسته و یا استاد فلان دانشگاه معتبر بین المللی در رشته های نجوم و کیهان شناسی باشیم و یا فارغ التحصیل یکی از حوزه های دینیه ( نه علمیه ) و دریافت کننده درجه اشتهاد و اجتهاد و فتوا دهندگی باشیم و یا در آن حوزه ها به عنوان استاد به دیگران درس خارج و درون داده بوده باشیم، بلکه کافیست که دو ثابت کلی و جاودانه زیر را کشف نمائیم:
الف - طول زمانی سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد به سال شمسی ( و نه سال قمری ) .
ب - طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی.
آنگاه به کمک یک ماشین معمولی می توان نتیجه بند الف را بر نتیجه بند ب تقسیم و سپس حاصل آنرا بر عدد ۷ تقسیم نمود.
محتوای این کامنت کوتاه یا پیامک بیان کننده یکی از ژرف ترین راز های نهفته در پشت پرده ظاهر عدد ۷ می باشد که تاکنون توسط هیچ انسان دیگری کشف نشده است ، نه نوآه ( نوح ) ، نه آبراهام ( ابراهیم ) ، نه موسا ( موسی ) ، نه ایسا ( عیسی ) ، نه محمّد به عنوان خاتم آنان البته از دیدگاه مسلمانان، نه بودا ، نه زرتشت ، نه جاماسب و بزرگمهر و فردوسی ، نه سقراط و افلاطون و ارسطو ، نه کانت و هگل و مارکس و هگل ، نه سنایی و عطار و شمس و مولانا و نه سعدی و حافظ و نه جامی و نظامی و نه بنیانگذاران حکمت های اربعه یا چهارگانه اسلامی - ایرانی ؛ مشائی و اشراقی و متعالیه و بدایه و نهایه از فارابی و ابن سینا گرفته تا میرداماد و ملاصدرا و سبزواری تا طباطبایی و مرحوم خمینی. حتا دو تا از برجسته ترین حکیمان و دانشمندان فارسی زبان و ایرانی یعنی محمد زکریای رازی کاشف زمان و مکان مطلق ( چندین قرن قبل از نیوتن ) و عمر خیام تدوین کننده تقویم جلالی هم نتوانسته اند به این راز پی ببرند.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، یک سوال خدمت شان طرح می نمایم و پیدا کردن و ارائه پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت آنرا به عهده خود آنان می سپارم :
گردونه یا چرخه [ تولد - زندگی - مرگ ] و گردونه یا چرخه [ مرگ - زندگی - تولد ] چه فرقی باهم دارند؟ و این دو نوع زندگی چه فرقی با هم می توانند داشته باشند و فاصله های زمانی چرخش این گردونه چقدر می باشند ؟
از جمله آمدگان و شدگان و رفتگان این راه دور و دراز و باز / باز آمده ای کو که چنین روشن به خیام گفته باشد راز/ آفریدگار کائنات نیافریده ست من و ترا بهر طاعت و بندگی و یا الا یعبدون / بلکه تا کند مارا به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش رهنمون/
در اعصار دور دست باستان چند حقیقت کلی و ژرف در باره کائنات از طریق القاء و الهام و شهودات باطنی مستقیم و بدون واسطه و نه از راه دریافت وحی به گوش سر ، به خردمندان گم نام میترائی در سرزمین ایران و خردمندان گم نام هندو ماقبل عصر ودائی و به یک خردمند نامدار در سرزمین یونان ابلاغ گردیده اند که دیگر هرگز حقایقی کلی تر و ژرف تر از آنها در فهم و عقل و دل و باطن انسان به ظهور و پیدایش نخواهد رسید . این حقایق کلی به اختصار به شکل زیر می باشند :
... [مشاهده متن کامل]
الف - جاودانه بودن زندگی انسان.
حال برای چند لحظه هم که شده بطور تفننی و بازی وار خود را در فکر و خیال بجای آن خردمند گم نام میترائی در عصر غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار بگذارید و تصور نمائید که نور این اصل در آینه شفاف دل و باطن پاکیزه شما تابیده شده و در ضمیر آگاه و خود آگاه منعکس گردیده باشد و قوای ادراکی فهم و عقل شما هم این مفهوم و ایده طلائی را به عنوان هدیه از اعماق وجود و هستی شما دریافت نموده باشند و توجه و میل و گرایش احساسات و افکار و خیالات شما را بسوی خود معطوف و جذب نموده باشند و شدت این شهود باطنی آنقدر قوی باشد که هیچ شک و تردیدی در مورد حقیقی بودن آن به ذهن شما خطور نکند، حل سعی کنید به کمک فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل و نشستن در پای دل و باطن و گوش فرا دادن به سخنان فالگونه آن، این اصل جاودانگی زندگی را برای خود توجیه و تبیین نمائید، طوریکه قانع شوید و سپس سعی کنید آنرا برای دیگران شرح و توضیح دهید، طوریکه شنوندگان کلام شما در باره آن مثل خود شما قانع شوند و در طول شنیدن سخنان و بیانات شما شروع به خمیازه کشیدن نکنند. شما تنها منبعی هستید که آفرینده کائنات این حقیقت را در سر و دل شما منعکس نموده است و خط هم هنوز به پیدایش نرسیده و حجم کلمات در خاطره و زبان هم بسیار اندک اند و قلم و دوات و کاغذ هم هنوز اختراع نشده اند طوریکه که شما بتوانید حاصل احساسات و افکار و خیالات خودرا علاوه بر بیان از طریق زبان ، با داست آنرا روی کاغذ هم بنویسید. شما بجای آن خردمند گم نام میترائی همانطور که در بالا اشاره در دوران غار نشینی و امرار معاش از طریق شکار بسر می برید و هنوز خطوط سه گانه میخی توسط اقوام سومر و ایلام و اُگاریت و خط هیروگلیف مصریان و کشاورزی و دامپروری هنوز به پیدایش نرسیده و نوآه و آبراهم هم هنوز از مادر متولد نشده اند. آن خردمند میترایی و خردمندان گم نام هم عصر وی آن ایده طلایی را به عنوان ارث معنوی در پشت پرده ظاهری یک سمبل یا نشان برای نسل های بعدی به یادگار باقی گذاشته اند تحت عنوان گردونه مهر که یک سمبل دیگر را هم بهمراه خود دارد که به صلیب غلابی یا شکسته معروف گردیده است. از دیدگاه آن انسان های خردمند و گم نام، معنای نهفته در پشت سمبل گردونه مهر عبارت از چرخش یا گردش خورشید بدور زمین نبوده است بلکه حرکت دایره وار عشق و زندگی که هر بار پس از یک دور کامل به نقطه اول بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند. و سمبل صلیب شکسته روی گردونه مهر اشاره به این حقیقت ژرف و بنیادی داشته است که هر فرد انسانی چه مرد و چه زن حد اقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی یعنی هم مرد و هم زن روی همدیگر می باشد ؛ یکی اصلی و واقعی و عینی و شهودی دیگری فرعی و پنهانی و غیبی و غیر تجربی و سایه وار. این دو جنبه یا این دو بعد به یک سهم مساوی با همدیگر از حق زندگی دنیوی برخوردار اند، اما از آنجاییکه در یک دنیا نمی توانند بطور همزمان و به موازات هم و در کنار همدیگر متولد شوند و زندگی و عشق اشتراکی خود را باهم تجربه و سپری نمایند، لذا این دو نیم زوج ملکوتی یا آسمانی و بهشت برینی ضرورتا و بطور اجتناب ناپذیر در طول هم و پشت سر همدیگر و هرکدام در دنیای خاص و ویژه خویش میتوانند از مادر متولد شوند و زندگی و عشق با غیر و تولید مثل را تجربه و سپری می نمایند. این گردونه عشق و زندگی در طول راه و سفر بسیار طولانی بین مبداء و معاد ( دو بهشت برین متوالی که واحد و یگانه اند و بدون هیچگونه اختلاف ) فقط یک یا دو بار دور خود نمی چرخد بلکه بطور فراوان با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و اَخَس و دیگری نهایت کمال و اشرف. این دو حد همیشه و بطور جاودانه در طول سفر تکاملی بی پایان، محصور و محدود اند بین دو بهشت برین متوالی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبائی طوریکه هیچگونه خوبی و زیبایی برتر از آنها وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد غیر از خود خداوند و آنهم قبل از ابلاغ امر آفرینش و آنهم نه بر پهنه عدم و نیستی بلکه بر ابعاد فراوان و بیکران خویش.
ب - پیام یا اصل هفت سین : یعنی سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی که در پشت پرده ظاهر مجلل و باشکوه رسم چیدن سفره هفت سین بصورت راز و معنای کشف نشده تاکنون باقی مانده است. حرف سین از دیدگاه خردمندان میترائی و آفرینندگان اولیه این رسم ( بسیار دور تر از برد شعاع فهم و خرد حماسه سرائی حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه که انتهای آن بسوی گذشته به اولین پادشاه پیشدادی ختم می گردد ) حرف اول هفت سبزی کاشتنی و برداشتنی و پختنی و خوردنی و نوش جان نبوده است بلکه حرف اول واژه سامان به معنای نظم و زندگی . و این احتمال هم بسیار قوی و قریب یا نزدیک به حقیقت می باشد که جام جهان نما هم توسط همان خردمندان طراحی و تولید شده و پادشاهان پیشدادی و کیانی فقط پسوند های جم و کیانی به آن افزوده اند. نقش دوایر هفتگانه روی سطوح درونی و بیرونی آن جام جهان نما اشاره به مدارات سیارات منظومه خورشیدی نداشته بلکه همان سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی . واژه اوستای قدیمی " خویدوده " که زرتشت و شاگردان و خردمندان هم عصر وی به تلفظ ریشه ای و معنای اصلی نهفته در پشت ظاهر لفظی آن علم و آگاهی نداشته اند ، توسط همان خردمندان گم نام آفریده شده و در میدان های خود شناسی و انسان شناسی خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 بوده است و نه به معنای اشتباه و باطل و انحرافی ازدواج با محارم.
پ - گردونه سَم سَرا یا چرخه تولد و مرگ هندوان و سمبل سواستیکا یا همان صلیب غلابی یا شکسته روی آن در تایید اصل جاودانه بودن زندگی و چرخش عشق و زندگی خردمندان میترائی، به این معنا بوده و می باشد که زندگی انسان بصورت خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و نا پیوسته به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه. لذا گردونه مهر خردمندان گم نام میترائی و معنای نهفته در پشت رسم هفت سین و معنای نهفته در پشت خطوط هفتگانه دایره وار روی جام جهان نما و معنای نهفته در پشت واژه خویدوده در اوستای قدیمی از یک طرف و چرخه تولد و مرگ هندوان از طرف دیگر هر دو و جملگی روی همدیگر حقیقت دارند و نه جدا از هم.
ت - ایده طلائی دنیا های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار از دیدگاه دموکریت فیلسوف برجسته یونان باستان ماقبل افلاطون و ارسطو که بینهایت را در فکر و خیال در کلیه جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی ( معکوس نظریه اتمی ) و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده های دور دست به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار تجزیه و تحلیل و یا تقسیم نموده است همانطور که خود خداوند بطور حقیقی و در عمل چنین تقسیمی را روی ابعاد فراوان و بیکران خویش بکار برده است.
این حقایق کشف شده جاودانه می باشند و بنیان گذاران ادیان توحیدی ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی هیج گونه علم و آگاهی به آنها نداشته اند و پیروان هم عصر و بعدی آنان تاکنون در سطوح بالای پیشوائی و مرجعیت تقلید هم هیج گونه علم و آگاهی به این حقایق نداشته و ندارند.
وانکه در ازل برای ابد ظاهر و باطن کائنات را آفرید /
نه وحی و آیات و روایات و احادیث انبیاء و اولیاء را/
آدم و حوا و نوآه و آبراهام و موسا و ایسا و محمد را / بلکه احادیث سعدی و قندی را در باره آن خواهد پسندید/ حافظا به ملازمان سلطان مطلق کی رساند این دعا را خدایا / که به شُکرانه جمال و جلال مراند زدرگاه این بنده آزادی خواه را / نیافرید آفریدگار کائنات مرا بهر طاعت و بندگی و الا یعبدون / بلکه تا کند مرا به معرفت کامل ابعاد فراوان خویش رهنمون/ بارگاه و در گاه و پیشگاه ش یکی و ابعاداش فراوان و جملگی بیکران/ لذا نتواند راند مرا به بیرون از آن و آنها علارغم توان / اما گر بخواهد می تواند در یک آن کند هستی کل کائنات و مرا نیست/ و آنگاه پشیمان گردد هم ز آفرینش و هم ز نیست نمودن این درویش و هم از کار خویش / دو داستان آفرینش یکی شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا/ نباشند در حکمت و علم و قدرت بیکران اش دو افسانه خیالی بیش/
... [مشاهده متن کامل] کائن ات : پسوند ات نشانه جمع ست و کائن به معنای " که این ". لذا کائنات به معنای کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی، هم پدیداری و ظاهر شده ؛ واقعی ؛ عینی ؛ شهودی و تجربی و هم غیر پدیداری و ظاهر نشده ؛ باطنی ؛ غیبی؛ محض و مجرد و غیر تجربی. بخش محض و غیبی کائنات در بالا بصورت ماوراء و بخش واقعی و پیدا در پائین به شکل مادون و جدا از هم وجود ندارند بلکه بخش غیبی و غیر تجربی در بطن و باطن خمیرمایه ساختاری واقعیت عینی و طبیعت و کیهان موجود است و آنهم نه به شکل موجودات مجرد بلکه بصورت امکانات بالقوه یا متائی و یا استعلائی. عبارت هو الاول و هو الآخر تمام حقیقت را بیان نکرده است و عبارت راست و درست به شکل هو الاول هو الوسط هوالآخر می باشد. به این معنا که خداوند متعال و آفرینده کائنات فقط حلقه های اول و آخر نمی باشد بلکه در بر گیرنده کلیه حلقه های وسط در بین دو حلقه اول و آخر هم می باشد. زیرا خداوند متعال یک موجود لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بی نهایت است و لذا هیچ موجود دیگری چه واقعی و عینی و شهودی و تجربی و چه محض و غیبی و مجرد و غیر تجربی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد و آنهم نه به این معنای منفی که کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های خورشیدی و مجموعه های کهکشانی به اصطلاح نیستی های هستی نما یا ظل و سایه یا ماسوی و یا غیر از خدا باشند بلکه اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر خود وی.
... [مشاهده متن کامل]
خدایان مختلف آئین ها و خدای یگانه و احد و واحد ادیان توحیدی ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) فقط الفاظ یا کلمات اند بر زبان و مفاهیم و ایده های انتزاعی در قوای ادراکی فهم و عقل محض انسان باستانی تا به امروز. به عنوان مثال این ادیان خداوند را در بیرون از جهان و پدیده های بیزمانی و بیمکانی را از صفات وی و آنها را در ورای زمان و مکان می پندارند و نمی دانند که از این طریق مرتکب ثنویت و دوگانه انگاری شده اند. نه تنها بیزمانی و بیمکانی بلکه زمان و مکان هم به یک سهم مساوی با آنها از صفات و ابعاد خداوند می باشند. این دو کلمه یا پدیده برخلاف نام ظاهری به معنای عدم وجود زمان و مکان نیستند بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس و هر دو روی هم قرار دارند و به دو بخش کلی مطلق و نسبی تقسیم شده اند. مکان و بیمکانی مطلق یا فضای هندسی سه بعدی نقش ظرف نگهدارنده محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار را عهده دار می باشند و لحظه حال به عنوان بُعد چهارم فضای هندسی یک نوسانگر دوقبطی ست و آفریده شده از زمان و بیزمانی مطلق روی همدیگر که دو نقش کلی را عهده دار می باشد ؛ یکی رقم زدن طول عمر موجودات و کیهان و دیگری سوق یا حرکت دادن محتوای کیهان لحظه به لحظه و بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر بسوی آینده و وقوع مه بانگ بعدی. چیزی که ساعت ها به ما نشان می دهند خود زمان و بیزمانی نیست بلکه تقسیم بندی قراردادی طول شبانه روز به ساعت و دقیقه و ثانیه و لذا نوسانگر لحظه حال بزرگترین نیروی موجود در طبیعت و کیهان می باشد و می توان آنرا یکی از تجلیات قدرت بیکران خداوند در نظر گرفت البته قدرت بیکرانِ تقسیم شده به واحد های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار کیهانی یا جهانی.
از طرف دیگر ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی انشتاین و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی هر دو در ابعاد پلانک روی همدیگر نوسانگر های بنیادی هشت بعدی می باشند که واقعیت عینی نیمی از این و نیمی از آن آفریده شده است. ذرات و امواج نور و انرژی و ذرات جرمی ( هردو مندرج در جدول ذرات بنیادی مدل استاندارد در علم فیزیک ) فقط قالب اند و از اصالت اولیه برخوردار نمی باشند بلکه ثانویه. انرژی و جرم ( ماده ) تاریک هم هیچ ماهیت دیگری ندارند غیر از حدود ۹۵ در صد از نوسانگر های بنیادی هشت بعدی که در اولین لحظات وقوع مه بانگ قالب ریزی نشده و بصورت سیاه چاله ریز و درشت اولیه باقی مانده اند و ماهیت سیاه چاله های ثانویه هم چیز دیگری نیستند غیر تراکم شدید نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی بیمکانی نسبی روی همدیگر. همین متن کوتاه می تواند بطور غیر مستقیم فرمولبندی کلامی ( کلمه ای ) رشته جدید علم فیزیک تحت عنوان گرانش یا جاذبه کوانتمی در نظر گرفته شود که خود انشتاین و بعد از او هاوکینگ دانشمند فقید بریتانیا ( انگلیس و مستعمرات ) هم به عنوان یکی از طرفداران پر و پا قرص زمانمکان نسبی انشتاین ( و نپذیرنده زمان و مکان مطلق نیوتن ) نتوانستند که این رشته را فرمولبندی کنند و آ نهم به دو دلیل ساده و بدیهی ؛ یکی عدم پذیرش موجود بودن زمان و مکان مطلق محمد زکریای رازی و نیوتن و دیگری پنداشتن پدیده های بیزمانی و بیمکانی به معنای عدم وجود زمان و مکان. حقیقت ژرف تر این است که زمانمکان مطلق نیوتن از یک طرف و زمانمکان نسبی انشتاین از طرف دیگر هرکدام به تنهایی یک چهارم ( ۱/۴ ) و هر دو روی همدیگر نیمی ( ۱/۲ ) از حقیقت فیزیکی را کشف و به زبان ریاضی فرمولبندی نموده اند و نیمه مفقوده همانطوریکه در بالا بیان گردید عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی. نتیجه کلی اینکه خداوند متعال جهان فیزیکی را از ابعاد زمانی و مکانی و بیزمانی و بیمکانی خویش آفریده است و نه از عدم یا نیستی. حال اگر بعضی عارفان دینی بر این بینش و باور و شهود باطنی اند که خمیر مایه ساختاری هستی و وجود عنصر یا جوهر عشق می باشد، باید بتوانند که اصل هم ارزی عشق از یک طرف و زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی از طرف دیگر را به زبان ریاضی فرمولبندی نمایند و نگویند که پای استدلالیون یا محاسبه گران چوبی بود. در پایان چند نکته مهم دیگر : نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با آن امر خداوند متعال می باشد و نه امر اهریمن یا شیطان. ماده و روح یک نوسانگر دوقطبی عظیم اند و در بر گیرنده کل کائنات و دو قطب آن غیر قابل تفکیک و جدایی از هم بلکه از استعداد و قابلیت تبدیل متقابل بهمدیگر برخوردار اند و روان لایه درونی این دو قطب می باشد. تولد و مرگ هم یک نوسانگر دوقطبی اند و قطب های آن غیر قابل تفکیک و جدایی از هم بلکه از استعداد و قابلیت جایگزینی ( نه تبدیل بهم ) و تعویض نقش در فرمانروایی و تعیین نوع مشاهدات نفسانی بر خوردار اند. مشاهدات نفسانی دو نوع اند یکی مشاهده زندگی دنیوی در طول عمر در بین لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر و لحظه مرگ ( رویا های پراکنده در طول خواب های شبانه یا روزانه هم به مشاهدات نفسانی تعلق دارند در تاریکی یعنی بدون تفسیر آنها توسط قوای ادراکی فهم و عقل برای نفس و نه قبض یا جدایی روح بطور موقت از کالبد به اصطلاح مادی ) و دیگری مشاهده زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در بین لحظه مرگ در این دنیا و لحظه بسته شدن مجدد یا دوباره نطفه در رحم مادر در همین دنیا که پس از وقوع مه بانگ هشتم دو باره از نو در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر نسبت به مرتبه و درجه تکاملی فعلی آفریده خواهد شد. لذا فاز بیداری و مشاهدات نفسانی زندگی دنیوی برای هر فرد انسانی به اندازه طول عمر وی می باشد، اما طول خواب ژرف و شیرین مرگ و مشاهدات نفسانی از زندگی بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن تر از روشنایی روز برای کلیه افراد انسانی در تمامی اعصار بطور مطلق برابر می باشد، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر و همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی و آنهم نه تنها یک بار بلکه بطور فراوان در طول راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد و آنهم در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر. و آنهم مبدء و معاد نه از دیدگاه معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی بلکه از دیدگاه شناخت و دانش علمی.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، یک سوال کودکانه مطرح می نمایم بدون انتظار دریافت پاسخ و آن اینکه : چرا خداوند متعال در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار فقط یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک زندگی و عشق انسانی و یا یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین نیافریده است بلکه بطور یکسان و برابر در محتوای هر کدام از آنها هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت زندگانی و عشق انسانی و یا هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین آفریده است؟ ارائه یک پاسخ حقیقی به چرائی این سوال توسط انسان محال می باشد، اما ما انسان ها چگونه و از چه راه و روش مطمئن و مستقیمی می توانیم به حقیقت داشتن موجود بودن عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه پی ببریم ؟
کائنات:
جولانگاه عشق ومخلوقین العی وهر چه کنی به خود کنی
کائنات یعنی خدایی که وجود خودشو با تمام افریدهاش به ماها ثابت کرده و اگه باورش داشته
باشیم هر چیزی رو که بخواهیم و ایمان داشته باشیم با ارتعاش مثبت مثل انعاس صدا به ما برمیگردونه هر چیزی که بخواهیم و در ذهنمون تصورش کنیم
کائنات یعنی خودت فکر ت وحرکتت هرچقدر هم به کائنات فکر کنی نمیرسی مگه این که خودت خودت را باور کنی وحرکت بصویه که به فکر ته
کائنات یعنی سیستم عامل خدا که به زبان ساده یعنی خدا مارو از کائنات کنترل میکنه
قدرت خدا وند
کائنات یعنی زمین وزمان ، تمام آفریده های خداوند
تمام موجودات هستی از خدا بگیر تا انسان و حیوان و جماد و آسمان ها و زمین و هر چه که هست.
تمام هستی وتمام موجودات وفرشتگان که انرژی مثبت بتو وارد میکنن کاعنات همه چیز همه کس بجز تو م خدا
کائنات به منای ملائک - فرشتگان - پریان
کاینات تمام انرژی های موجود در جهان هستی هستندکه شامل انرژی های مثبت و منفی می باشد.
کائنات بیشتر به معنی هستی وجود انرژی مثبته
کائنات در شعری از هوشنگ ابتهاج معنی میشه : نامدگان و رفتگان در دو کرانه زمان سوی تو می دوند هان ای تو همیشه در میان در اینجا تو خداوند است . نامدگان و رفتگان هم موجوادت غیر موجود میباشند که یک رور می آیند
... [مشاهده متن کامل] . و یک روز رفته اند و موجودات موجود در حال حاضر کائنات حال را تشگیل میدهند . و همه اینها در حال تکوین و شدن هستند . و کسی که باعث شدن موجودات است اوست که لایق هر ستایش و پرستش است . کائنات گذشته حال و آینده مخلوق اراده حضرت احدیت و نشانه های قدرت خداوند میباشند . و چون هر یک از نشانه ها مخلوق خدا هستند قابل احترام میباشند . وفقط خدا قابل اعتقاد و پرستش است .
کائنات جمع کاءن است و به معنای موجودات و پدیده ها
هرآن چیزی که ناقل انرژی باشه.
مجموعه قوانین الهی حاکم برجهان هستی.
موجودات
ندای درون ما انسان ها
کائنات خدای درون شماست که بهش فرکانس های خوب و بد میفرستید اونم دریافت میکنه و به فرکانس هاتون جواب میده
موجودات
مخلوقات
کائنات همه اون چیزهایی که موجود هستند.
کائنات: وجود، هستی
کائنات یعنی فیلیپ در انیمیشنDream
تمام سر زمین زمان مکان
از نظر من تمامی تعریفات از کائنات کاملا اشتباه بود!
به مجموع انرژی های مثبت و منفی و هرگونه جسم مادی ( ماده ) کائنات میگویند
منبع:کتاب راز the secret
بنظر من کائنات یعنی تمام انرژی های مثبتی که در اطراف ما وجود دارن و ما میتونیم از این انرژی ها نهایت استفاده رو ببریم.
کائنات یعنی وجود خدای بزرگ و تمامی مخلوقاتش. که تمامی آنها قابل تقدیر وستایشند
جهان و هستی، کائنات، هر موجودی غیر از شیطان،
کائنات یعنی ایمان داشتن به شاهد وناظر بودن خد اوند درهمه حال وهمه جا.
کائناتت:جایی است که خداوند آنرا مقدر کرده تا هرکس آینه دیگران باشند وتنها خداوند ناظربرآن است؛یعنی دردنیا اگر خوبی به کسی کنی همان خوبی به خودت برمیگرده واگربدی کنی همان بدی به خودت میرسه همچین موضوعی
... [مشاهده متن کامل] درقرآن نیز اشاره شده این یک قانون و تعادل ابدیست. هیچ کس نمیتونه بدی کنه و درعوضش خوبی ببینه حتما جایی عوضشو میبینه این سلسله مراتب زنجره ایی را کائنات میگوند
تمام هستی و تمامی مظاهر طبیعت ، تمام انرژی های عالم و تمام آنچه در عالم قرار داده شده است. ( کائنات کبیر ) - - >به طور کلی کائنات
انسان؛یعنی آنکه جزئی از هر چیز که در کائنات کبیر یافت می شود در انسان یافت می شود. ( کائنات صغیر )
کائنات یعنی همه اشیاء و مخلوقات
توسل به کائنات شرک و کفر محض است در صورتیکه که گاهی مخلوقات شر دارند. . من شر ما خلق. . . ترویج توسل به کائنات جزء مایند واشهای دشمن است، و باید درک شود . . .
هر موجودی غیر از شیطان
کائنات یعنی ایمان د اشتن به شاهد وناظر بودن خد اوند درهمه حال
وهمه جا.
یعنی هرچیزی غیر از خودت؛ اعم از آسمان، زمین، موجودات، اشیاء، شب، روز و . . . .
کائنات به معنای همه چیز هست به معنای یک جعبه است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)