ژیژ

لغت نامه دهخدا

ژیژ. ( ص ، اِ ) مردار. ( جهانگیری ). پلشت. نجس. ( برهان ). لاش. چرکین. در صحاح الفرس ژیژ و ریژ آمده و ناچار یکی تصحیف دیگری است. صاحب فرهنگ رشیدی آرد: ژیژ، ژیژا، ژاوژا، ژأوژا ( هر چهار لغت ) مرادف جیز و جیژ است یعنی خارپشت.

فرهنگ فارسی

پلشت . نجس

فرهنگ عمید

۱. مردار.
۲. پلشت، نجس.

مترادف ها

dirty (صفت)
زشت، کثیف، چرک، پلید، چرکین، پرخش، ژیژ

filthy (صفت)
کثیف، پلید، چرکین، ژیژ

impure (صفت)
کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص

پیشنهاد کاربران

بپرس