ژیر

لغت نامه دهخدا

ژیر. ( اِ ) بمعنی آژیر است که آبگیر و تالاب و گوی باشد که آب باران و غیره در آن جمع شود. ( برهان ). حوض. ژی. آبدان. شَمَر. آبگیر. برکه. غدیر. اوشال.

فرهنگ فارسی

ژی آبگیر آبدان .

فرهنگ معین

(اِ. ) آبگیر.

فرهنگ عمید

۱. آبگیر، تالاب.
۲. استخر.

پیشنهاد کاربران

دوست گرامی معانی شما در صورتیکه ' ژیر" اسم یا صفت باشد قابل قبول است ، من معنی آن را در حالت فعل می پرسم. امیدوارم راهنمایی کنید. بعنوان مثال: ژیر مه که. یعنی چه. با سپاس
ژیر در زبان لکی یعنی ۱. پست و فرو مایه۲. آدم ژیر یعنی قانع و تو سری خور و تسلیم زور۳. ژیر ی چیز یا . . . یعنی زیر ۴. اصطلاح به افراد افتاده و خاکی هم ژیر می گویند۵ . به معنی فرز و زرنگ هم میرباشد در برخی
...
[مشاهده متن کامل]
مواقع ۶. ژیر به معنای مقدار کم و اندک کمتر از ۵۰ گرم مورد نظر است ژیری فلفل یا ادویه در غذا بریز یعنی کمی مقدار اندکی بریز که در این مواقع پسوند ی همراه است ژیری

ژیر در زبان لکی یعنی ۱. پست و فرو مایه۲. آدم ژیر یعنی قانع و تو سری خور و تسلیم زور۳. ژیر ی چیز یا . . . یعنی زیر ۴. اصطلاح به افراد افتاده و خاکی هم ژیر می گویند
ژیر = زیر
له ژیر پل رد بوه = از زیر پل رد شو
ژیر همون واژه زیر قبل از عربی نوشتن
ژیر = عاقل ، دانا
تو فره ژیری = تو خیلی عاقلی ( دانایی )
منبع = کردی جاف

بپرس