ژکوند
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
به اجبار لبخند زدن در عین غمی غیر قابل توصیف
2 درصد عصبانی 86 درصد شاد 6درصد غمگین
به نظرم ی لبخند خیلی معصومانه از یک زن مظلوم و باردار هست
دلتنگی، غم غیرقابل کتمان در دل داری اما خیلی عادی لبخندمیزنی، میخندی. . .
ژوکوند!
شاهکار تو نیستی
شاهکار آن چیزی است
که تورا
به این گونه خندیدن وادار کرد
شاهکار تو نیستی
شاهکار آن چیزی است
که تورا
به این گونه خندیدن وادار کرد
لبخندی فلسفی
خنده الکی
و در پایان ژکوندی خواهم زد بر پایانتان
لبخند اجباری
لبخند ظاهری
( لبخندی که در ظاهر بر لبان میشنید و در باطن شخص نشانی از خوشحالی در آن لحظه نیست ، در این نوع لبخند فقط لبها تغییر شکل میدهند و چشمها و ماهیچه های اطراف چشم و گونه هیچ تغییری نمیکنند . در صورتی که در لبخند واقعی چشمها کشیده میشوند و ماهیچه های گونه و اطراف چشم هم در گیر میشوند . )
... [مشاهده متن کامل]
لبخند ظاهری
( لبخندی که در ظاهر بر لبان میشنید و در باطن شخص نشانی از خوشحالی در آن لحظه نیست ، در این نوع لبخند فقط لبها تغییر شکل میدهند و چشمها و ماهیچه های اطراف چشم و گونه هیچ تغییری نمیکنند . در صورتی که در لبخند واقعی چشمها کشیده میشوند و ماهیچه های گونه و اطراف چشم هم در گیر میشوند . )
... [مشاهده متن کامل]
لبخندی است که ظاهر شما خندان است اما باطن شما روایت گر موضوعی نهفته است.
لبخند ژکوند یهنی لبخند نمادین . . . یهنی واقعا خوشحال نیستی و از اعماق وجودت احساس رضایت نمیکنی . . .
به معنای واقعی میشود:خنده ی اجباری و ظاهری
لبخندی بر حقیقت تلخ
شکوفه
لبخند بر اثر رویایه شیرین
مرموز
موزیانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)