لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( ژولید ژولد خواهد ژولید ژولنده ژولیده ) در هم شدن پریشان شدن آشفته گردیدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
ژولیده کردن، گرفتار کردن، درهم و برهم کردن، گوریده کردن، ژولیدن، درهم پیچیدن، گیر افتادن، درهم گیر انداختن
ژولیدن
ژولیدن
پیشنهاد کاربران
ژولیدن . . . . از بن دستوری ژول ستانده شده است. ودر اصل در چم تحریک و برانگیختن است. این لغت ژول از جمله واژگان جادویی پارسی است که هم در پیشوند و هم در جایگاه پسوند میتوان انرا بکار گرفت. با جولیدن نیز
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
پیوند نزدیکی دارد شاید جولیدن از ژولیدن اهنجیده شده باشد که خود ( جولیدن ) به واژه ایی جدا بدل شده است. جولیدن و جول . . . . در چم تکان و جنبش زیاده و بی هنگام است.