ژورنالیست

/ZurnAlist/

مترادف ژورنالیست: جریده نگار، خبرنگار، روزنامه چی، روزنامه نگار

فرهنگ فارسی

روزنامه نویس، روزنامه نگار
( صفت ) روزنامه نویس روزنامه نگار . توضیح احتراز از این کلمه بیگانه اولیاست .

فرهنگ معین

( ~. ) [ فر. ] (ص مر. ) روزنامه - نگار.

فرهنگ عمید

۱. روزنامه نویس.
۲. [مجاز] شخصی که جنجال برپا می کند، جنجال آفرین.

پیشنهاد کاربران

ژورنالیزم معانی و مفاهیم متفاوتی را دارا میباشد:
قسمیکه ژورنال یک کلمه فرانسوی بوده به معنی ثبت واقعات روزانه از لحاظ گفتاری، کتبی و ثبتی. ممکن واقعات کذب باشد یا هم حقیقت. وقتی کلمه کذب و حقیقت مطرح میشود، پس باید اینجا از کلمه ژورنالیست استفاده نماییم. اکثرا کسی را ژورنالیست مینامند که بیان گر حقایق بوده و حقایق یک جامعه را به صورت های متفاوت بیان نماید. اما اگر ژورنالیست را درست تعریف نماییم، باید بگوییم که ژورنالیست به کسی گفته میشود که همیشه واقعات را کشف نموده و خط فاصل بین حقیقت و کذب باشد. ژورنالیست کسی است که درستی ها را از نادرستی ها جدا نموده و جرات بیان حقایق را داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

جنجال بپا کردن . هوچی گری
ژورنالیست جستجو کننده واقعیت تبیین کننده
ژورنال کلمه فرانسوی بوده که به معنی ثبت احوال روز، یاد داشت روزانه و کتوبی که در بر گیرنده واقعات روزانه باشد. و ژورنال برای هر نوع نشریه گفته می شود. بلاخره ژورنالیزم به معنای مبادله معلومات روز از طریق نوشتن در روز نامه، تلویزون و یا رادیو می باشد و ژورنالیست کسی است که برای رسانه مواد تهیه می کند و گزارشگر واقعات است که در آن لحظه اتفاق افتاده است. موضوعی که در ژورنالیزم اهمیت خاص دارد عبارت از وقت است که در نویسنده های عادی این چنین نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

ژورنالیزم تغیر دهنده جوامع و حتی جهان است. ژورنالیست از امتیاز نزدیک بودن با واقعات بر خوردار است که تلاش هایش می تواند کشوراش و جهان را تغیر دهد.

وضوح میشه در فارسی معنی این واژه رو یافت که ژورنالیست یا به معنی روز نامه نگار و یا روشن کننده ( حقایق )
ریشه: روچنگه ( روشن گه ) در اوستا = روئچ و روچ وبعد تبدیل شده به روژ و امروز هم شده روز
خودم در اصل ژورنالیستم فعلا محصل سال اول
رادیو تلویزیون
واقعه نگار

ژورنالیست با معنی حقایق وا واقعیت کفتن راکویند،
که از اشخاصی بلن پایه بیدونىی درص واقعیت با مردم بیان مىی کنند
خبرنگار روزنامه نگار

بپرس