[ویکی نور] ژوبر پیر آمده امیلین پروب. « پیر آمده ژوبر» در اکس ان پروانس در سوم ژوئن 1779 متولد شد. او از خانواده سرشناسان پروانس و پدرش وکیل دعاوی بود. او از جمله دانشمندان مشهوری است که زیردست سیلوستر دوساسی پرورش یافت و سبب گردید که فرانسه در آغاز آن قرن در زمینه بررسی های شرقی در ردیف نخستین قرار بگیرد.
از همان زمان کودکی علاقه بسیاری به کشتیرانی داشت و در ضمن خودش را برای ورود به آموزشگاه دارالفنون آماده می کرد ولی در مسابقه پذیرفته نشد. روزگار چنین پیش آورد که روزی او با برادرش در کوچه ریشلیو چشمش به اعلانی افتاد که از گشایش کلاس زبان های شرقی (فارسی، ترکی و عربی) در آموزشگاه زبان های شرقی خبر می داد. ژوبر که ایتالیائی و انگلیسی می خواند یکباره مصمم شد که در این آموزشگاه نام نویسی کند و در این راه بسیار تند پیشرفت کرد. وانتور که کنسول پیشین فرانسه در قاهره بود او را به عنوان یکی از مترجمهای ارتش فرانسه زیر فرماندهی بناپارت برگزید.
هنگامی که لشکرکشی به شامات مطرح شد او همراه ژنرال بناپارت رفت و خدمات شایانی در ترجمه و تدوین پیمان ها کرد. در جنگ های بیهوده ای که ارتش فرانسه با جزار پاشا می کرد به او در قاهره منصب مترجم مخصوص دادند و برای بناپارت روزنامه های انگلیسی را ترجمه می کرد.
در 1799م همراه بناپارت به فرانسه بازگشت. همینکه بناپارت به خشکی پیاده شد خواست به شتاب خود را به پاریس برساند و در پی وسیله ای می گشت. به یاری ژوبر این کار انجام شد.
یکماه بعد بناپارت فرمانروای فرانسه شد. از این تاریخ روزگار ژوبر هر روز بهتر می شد و در 1800م دبیر مترجم وزارت خارجه گشت و در آموزشگاه زبان های شرقی جانشین وانتور گردید. بعدها چندین بار به سفرهای بیرون از کشور مأموریت یافت.
در 1804 ناپلئون او را نزد سلطان سلیم سوم خلیفه عثمانی فرستاد تا به تخت نشینی خود را به آگاهی وی برساند. دو سال بعد به عنوان فرستاده ناپلئون نزد فتحعلیشاه به ایران آمد و در نزدیکی مرز ایران گرفتار سرپنجه پاشای بایزید شد و هشت ماه در اسارت بود تا آنکه دربار ایران از آن کار آگهی یافت و به سبب نامه های سخت فتحعلیشاه به پاشای عثمانی ناچار شدند که او را آزاد کنند. چون به ایران رسید شاه به او بسیار مهربانی و نوازش کرد و وی را همراه خود به سلطانیه برد تا سان ارتش را ببیند و در هنگام بازگشت چندین نسخه کتاب خطی فارسی و خلعت دریافت داشت.
از همان زمان کودکی علاقه بسیاری به کشتیرانی داشت و در ضمن خودش را برای ورود به آموزشگاه دارالفنون آماده می کرد ولی در مسابقه پذیرفته نشد. روزگار چنین پیش آورد که روزی او با برادرش در کوچه ریشلیو چشمش به اعلانی افتاد که از گشایش کلاس زبان های شرقی (فارسی، ترکی و عربی) در آموزشگاه زبان های شرقی خبر می داد. ژوبر که ایتالیائی و انگلیسی می خواند یکباره مصمم شد که در این آموزشگاه نام نویسی کند و در این راه بسیار تند پیشرفت کرد. وانتور که کنسول پیشین فرانسه در قاهره بود او را به عنوان یکی از مترجمهای ارتش فرانسه زیر فرماندهی بناپارت برگزید.
هنگامی که لشکرکشی به شامات مطرح شد او همراه ژنرال بناپارت رفت و خدمات شایانی در ترجمه و تدوین پیمان ها کرد. در جنگ های بیهوده ای که ارتش فرانسه با جزار پاشا می کرد به او در قاهره منصب مترجم مخصوص دادند و برای بناپارت روزنامه های انگلیسی را ترجمه می کرد.
در 1799م همراه بناپارت به فرانسه بازگشت. همینکه بناپارت به خشکی پیاده شد خواست به شتاب خود را به پاریس برساند و در پی وسیله ای می گشت. به یاری ژوبر این کار انجام شد.
یکماه بعد بناپارت فرمانروای فرانسه شد. از این تاریخ روزگار ژوبر هر روز بهتر می شد و در 1800م دبیر مترجم وزارت خارجه گشت و در آموزشگاه زبان های شرقی جانشین وانتور گردید. بعدها چندین بار به سفرهای بیرون از کشور مأموریت یافت.
در 1804 ناپلئون او را نزد سلطان سلیم سوم خلیفه عثمانی فرستاد تا به تخت نشینی خود را به آگاهی وی برساند. دو سال بعد به عنوان فرستاده ناپلئون نزد فتحعلیشاه به ایران آمد و در نزدیکی مرز ایران گرفتار سرپنجه پاشای بایزید شد و هشت ماه در اسارت بود تا آنکه دربار ایران از آن کار آگهی یافت و به سبب نامه های سخت فتحعلیشاه به پاشای عثمانی ناچار شدند که او را آزاد کنند. چون به ایران رسید شاه به او بسیار مهربانی و نوازش کرد و وی را همراه خود به سلطانیه برد تا سان ارتش را ببیند و در هنگام بازگشت چندین نسخه کتاب خطی فارسی و خلعت دریافت داشت.