ژنی

/Zeni/

برابر پارسی: زیرک، ازدا

لغت نامه دهخدا

ژنی. [ ژِ ] ( فرانسوی ، ص ) داهیه. نابغه. داهی.

فرهنگ فارسی

قریحه، استعداد، نبوغ، فراست، نابغه، داهیه
۱ - ( اسم ) نبوغ استعداد . ۲ - ( صفت ) نابغه داهیه .

فرهنگ معین

(ژِ ) [ فر. ] ۱ - (اِ. ) نبوغ . ۲ - (ص . ) نابغه .

فرهنگ عمید

۱. استعداد، نبوغ.
۲. (صفت ) نابغه، بسیارباهوش.

فرهنگستان زبان و ادب

{genic, genetic} [زیست شناسی] مربوط به ژن

مترادف ها

talent (اسم)
استعداد، نعمت خدا داده، خوش طبعی، ژنی، درون داشت

gift (اسم)
استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد

dowry (اسم)
جهاز، کابین، جهیزیه، مهریه، جهیز، ژنی

genius (اسم)
استعداد، خوش طبعی، ژنی، دماغ، نابغه، نبوغ

فارسی به عربی

عبقری

پیشنهاد کاربران

بپرس