ژندگی


معنی انگلیسی:
rustiness, shabbiness

لغت نامه دهخدا

ژندگی. [ ژَ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی ژند و ژنده. پارگی. کهنگی. ( غیاث ). رثاثت :
سیه گلیم خری ژنده جل و پشماکند
که ژندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی ژند و ژنده . پارگی . کهنگی .

فرهنگ عمید

۱. پارگی.
۲. کهنگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس