به فرهنگیان ده مرا از نخست
چو آموختم ژند و استا درست.
فردوسی.
بجائی که دانست آتشکده است دگر ژند و استا و جشن سده است.
فردوسی.
بیاراید این آتش زردهشت بگیرد همی ژند و استا به مشت.
فردوسی.
یکی کودکی مهتر اندر برش پژوهنده ژند و استا سرش.
فردوسی.
اگر نیستی اندر استا و ژندفرستاده را زینهار از گزند.
فردوسی.
بیامد بیاورد [ تباک ] استا و ژندچنین گفت کز کردگار بلند
بریده ست بی مایه جان تباک
اگر دل ندارد سوی شاه پاک.
فردوسی.