ژند و است

لغت نامه دهخدا

ژند و است. [ژَ دُ اُ ] ( اِخ ) زند و اُست. زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است. رجوع به هر یک از این دو کلمه شود :
یکی ژند و است آر با برسمت
بزمزم یکی پاسخی پرسمت .
فردوسی.
برآمد همی گرد مرد و بجست
یکی موبدی دید با ژندو است.
فردوسی.
پدرْم آن خردمندمهران ستاد
به پیری بسی چیز دارد بیاد
به کنجی نشسته ست با ژندو است
از امید گیتی شده پیر و سست.
فردوسی.
به آن آب روشن سر و تن بشست
همی خواند اندر نهان ژند و است.
فردوسی.
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرگی ورزد و ژند و است.
فردوسی.

پیشنهاد کاربران

بپرس