ژفیده. [ ژَ دَ / دِ] ( ن مف / نف ) ترشده و خیسیده. ( برهان ). به آب ترشده ( به زای تازی نیز گفته اند یعنی زفیده ) : از آن دم که دیده رخت را ندیده شده جمله گیتی ز اشکم ژفیده .روحی شارستانی ( از جهانگیری ).