ژفت. [ ژَ ] ( ص ) تناور. ( آنندراج ). فربه. || لاغر. ( آنندراج ). نحیف ( از لغات اضداد است ) : برو بزیر رکابش چو اسب تازی چست مباش در ره حکمش چو گاو کاهل ژفت.؟ ( از شعوری ).ژفت. [ ژُ ] ( ص ) بخیل و ممسک : با او چگونه گشت زبان ژفت یا جوادبا او چگونه رفت فلک نرم یا درشت.؟ ( از شعوری ).