ژرف بین

/Zarfbin/

مترادف ژرف بین: دوراندیش، ژرف نگر، عاقبت اندیش، غوررس

لغت نامه دهخدا

ژرف بین. [ ژَ ] ( نف مرکب ) متعمق. باریک بین. غوررس. عمیق. نافذالنظر. تیزچشم. تیزبین. ژرف اندیش. ژرف نگاه. ژرف نگر :
چه بیند بدین اندرون ژرف بین
چه گوئی تو ای فیلسوف اندر این.
ابوشکور.
یکی ژرف بین است شاه یمن
که چون او نباشد به هر انجمن.
فردوسی.
ز هر کشوری مردم ژرف بین
که استاد یابی بدین برگزین.
فردوسی.
چونیکو ببیند دل ژرف بین
در این نیست جز حکم جان آفرین.
فردوسی.
یکی چاره آورد از دل بجای
که بد ژرف بین او به تدبیر و رای .
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در امور تعمق کند عمیق .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) آن که به مسایل به دقت می نگرد.

فرهنگ عمید

کسی که در امری غوررسی کرده و پایان آن را در نظر می گیرد، ژرف نگر، باریک بین، تیزبین.

پیشنهاد کاربران

بپرس