ژاژدرائی

لغت نامه دهخدا

ژاژدرائی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) ژاژخائی. بیهوده گوئی. رجوع به ژاژخائی شود :
شعر تو ژاژ است ، مگر سوی تو
فضل همه ژاژدرائیستی.
ناصرخسرو.

پیشنهاد کاربران

بپرس