ژاژخای. ( نف مرکب ) رجوع به ژاژخا شود : دل به بیهوده ای مکن مشغول که فلان ژاژخای می خاید.ناصرخسرو.ژاژخای. ( اِخ ) لقب طیان شاعر. رجوع به ژاژخا و طیان شود.