گفت ریمن مرد خام لک درای
پیش آن فرتوت پیر ژاژخای.
لبیبی.
وی از خشم برآشفت و مردکی پُرمنش و ژاژخای و بادگرفته بود. ( تاریخ بیهقی ص 337 ).گاو خاموش نزد مرد خرد
به از آن ژاژخای صد بار است.
ناصرخسرو.
ز بهر چیز بیحاصل نرنجی به بود ایرابسی بهتر سوی دانا ز مردژاژخا ابکم.
ناصرخسرو.
پاک مردان چو ماهیندخموش ژاژخایان خلق چون عصفور.
ناصرخسرو.
ز خوشه چینی کشت نیاز هست عدوت خمیده پشت و شکم خوار و ژاژخای چو داس.
کمال اسماعیل.
این سیاه اسرار تن اسپید رابت پرستانه بگیر ای ژاژخا.
مولوی.
جمع آمد صدهزاران ژاژخاحلقه کرده پشت پا بر پشت پا.
مولوی.
تأمل کنان در خطا و صواب به از ژاژخایان حاضرجواب.
سعدی ( بوستان ).
روشن درون و تفته دل و گرم و ژاژخای آتش نهاد و خاکی و معمور دودمان.
خواجو ( در وصف حمام ).
ژاژخا. ( اِخ ) ژاژخای. لقب طَیّان شاعر. رجوع به طیّان شود :
صبح حَسّان مصطفائی کو
تا ثناهای غم زدا آرد
زانکه مقبول مصطفی نشود
آنچه طیان ژاژخا آرد.
انوری.