[ویکی نور] ژئوپلیتیک شیعه و نگرانی غرب از انقلاب اسلامی اثر نفیسه فاضلی نیا، پژوهشی است پیرامون جغرافیای سیاسی شیعه و پاسخ به این سؤال است که «علل نگرانی غرب از انقلاب اسلامی در حوزه ژئوپلیتیک شیعه چیست؟».
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در سه فصل و یک خاتمه، سامان یافته است.
نویسنده در ابتدا به توضیح چارچوب نظری تحقیق و توضیح مفاهیمی همچون ژئوپلیتیک، ژئوپلیتیک شیعه، تشیع، ایدئولوژی، غرب و انقلاب اسلامی پرداخته و سپس ایدئولوژی تشیع و انقلاب اسلامی و موضوع صدور انقلاب را بررسی نموده و در پایان، از فرصت ها و محدودیت های این مسئله بحث کرده است.
در مقدمه، به موضوع کتاب و اشاره اجمالی به محتوای فصول، پرداخته شده است.
در فصل اول، پس از اشاره کوتاهی به نظریات کلاسیک و جدید ژئوپلیتیک، بر اهمیت عنصر مذهب به طور عام و عنصر تشیع به طور خاص به عنوان یک عامل مؤثر بر جغرافیای سیاسی تأکید گردیده است. همچنین به نظریه «ساختار-کارگزار» و کاربرد آن در تحلیل عناصر نگرانی غرب از انقلاب اسلامی در حوزه ی ژئوپلیتیک شیعه اشاره شده است.
به اعتقاد نویسنده، طرح دیدگاه های جدید ژئوپلیتیکی و پیوند این دیدگاه ها با گرایش های فرهنگی، نقش جغرافیایی و ژئوپلیتیک مرکز جهان اسلام در دنیا و سرانجام، قدرت و پایداری انقلاب اسلامی این اندیشه را به وجود آورد که نه تنها باید به ایدئولوژی های مذهبی و دیگر عوامل فرهنگی مانند قومیت در حکم عوامل مهم پیدایش ویژگی های ژئوپلیتیکی توجه کرد، بلکه به توانایی های این عوامل در فعلیت بخشیدن یا توانایی های عملیاتی آن ها نیز باید نظر داشت. به اعتقاد وی، به سادگی می توان نتیجه گرفت که دیدگاه های گلاسنر در خصوص ناتوانی پدیده های مذهبی در شکل دهی مرزها و ژئوپلیتیک امروز جهان، نظری باطل است. نادرستی این نظر بیش از هر چیز با وقوع انقلاب اسلامی و نقش محوری اسلام در موقعیت های ژئوپلیتیکی بخش وسیعی از جهان، اثبات می شود.
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در سه فصل و یک خاتمه، سامان یافته است.
نویسنده در ابتدا به توضیح چارچوب نظری تحقیق و توضیح مفاهیمی همچون ژئوپلیتیک، ژئوپلیتیک شیعه، تشیع، ایدئولوژی، غرب و انقلاب اسلامی پرداخته و سپس ایدئولوژی تشیع و انقلاب اسلامی و موضوع صدور انقلاب را بررسی نموده و در پایان، از فرصت ها و محدودیت های این مسئله بحث کرده است.
در مقدمه، به موضوع کتاب و اشاره اجمالی به محتوای فصول، پرداخته شده است.
در فصل اول، پس از اشاره کوتاهی به نظریات کلاسیک و جدید ژئوپلیتیک، بر اهمیت عنصر مذهب به طور عام و عنصر تشیع به طور خاص به عنوان یک عامل مؤثر بر جغرافیای سیاسی تأکید گردیده است. همچنین به نظریه «ساختار-کارگزار» و کاربرد آن در تحلیل عناصر نگرانی غرب از انقلاب اسلامی در حوزه ی ژئوپلیتیک شیعه اشاره شده است.
به اعتقاد نویسنده، طرح دیدگاه های جدید ژئوپلیتیکی و پیوند این دیدگاه ها با گرایش های فرهنگی، نقش جغرافیایی و ژئوپلیتیک مرکز جهان اسلام در دنیا و سرانجام، قدرت و پایداری انقلاب اسلامی این اندیشه را به وجود آورد که نه تنها باید به ایدئولوژی های مذهبی و دیگر عوامل فرهنگی مانند قومیت در حکم عوامل مهم پیدایش ویژگی های ژئوپلیتیکی توجه کرد، بلکه به توانایی های این عوامل در فعلیت بخشیدن یا توانایی های عملیاتی آن ها نیز باید نظر داشت. به اعتقاد وی، به سادگی می توان نتیجه گرفت که دیدگاه های گلاسنر در خصوص ناتوانی پدیده های مذهبی در شکل دهی مرزها و ژئوپلیتیک امروز جهان، نظری باطل است. نادرستی این نظر بیش از هر چیز با وقوع انقلاب اسلامی و نقش محوری اسلام در موقعیت های ژئوپلیتیکی بخش وسیعی از جهان، اثبات می شود.