چیکان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
چیکان در زبان کردی ( کرمانجی خراسان شمالی ) به معنی ستارها می باشد وریشه آن واژه چیک است یعنی ستاره
چیکان ، اسم منطقه ای از شهرستان گیلانغرب ، در استان کرمانشاه هم هست ، ب چندتا روستا در کنار هم جز ی ایل هستن چیکان میگن
که واقعا جز زیبا ترین مناطقی هست ک تا حالا دیدم
که واقعا جز زیبا ترین مناطقی هست ک تا حالا دیدم
چیکان صورت دیگری از چگنی و چبکانی است چگنی از قوم کهن چِنگرِوی و چِنگِری ، منشعب شده است ، چگنی در ششصد سال پیش حداقل یک دهم ایران دومیلیون نفری بوده ، و بزرگترین قوم تاریخ ایران زمین است و بعد ایل زنگنه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
که برادر چگنی بوده است بیشترین میزان پراکندگی در ایران را داشته ، حداقل پنج میلیون ایرانی چه بدانند چه ندانند چگنی هستند
روستای چیکان روستایی در 45کیلومتری اردکان فارس که حدود 7ساکن دائم و تعداد زیادی خوش نشین دارد
در زمان هخامنشیان دهکده ای بنام چیکان در توابع اصفهان بوده که گنج و غنایم جنگی و طلاههای خود را در آنجا نگهداری میکردند.
چیکان روستایی است در استان فارس شهرستان سپیدان دارای ابشاری زیبا مردمی خونگرم دارای 5 خانوار دایم وتعداد زیادی خوش نشین نام چیکان برگرفته از کلمات چکه واب در زبان لری میباشد که برگرفته از چشمه اب اشامیدنی روستا در زمان نه چندان دور است
چیکان نام روستایی از توابع سپیدان فارس می باشد نام روستا از چشمه بالای ده که مقدار کمی اب دارد. ) چکه اب ( گرفته شده دارای خانوارهای ثابت 5 خانوار وتعداد زیادی خوش نشین است
اهالی روستا عبارت است از 1 برزو صالحی2 ولی مردانپور 3 یدالله غفاری 4قلندر غفاری 5 سید اکبر حسینی
اهالی روستا عبارت است از 1 برزو صالحی2 ولی مردانپور 3 یدالله غفاری 4قلندر غفاری 5 سید اکبر حسینی