چیلک دان

لغت نامه دهخدا

چیلک دان. [ ل َ ] ( اِ مرکب ) چینه دان. کراژ. ژاغر. زاغر. حوصله. رجوع به چینه دان شود.
- چیلک دان کسی را خالی کردن یا چیلک دان کسی راتکاندن ؛ به چاپلوسی و فریب او را به افشای رازهای خود واداشتن. از کسی زیر پاکشی کردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

چینه دان . کراژ . ژاغر . زاغر . حوصله .

پیشنهاد کاربران

بپرس