چیلانگر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) کسی که چیلان یعنی آلات و ادوات آهنی سازد. چیلان ساز. آنکه افزار آهنین کوچک سازد. چیلانی : ز چیلانگرم شعله در جان گرفت دلم آتش از آب حیوان گرفت.
وحید ( ازآنندراج ).
رجوع به چیلان شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه آهن آلات خرد از قبیل قفل کلید چفت ورزه زنجیر انبر میخ و مانند آنها سازد . کسیکه چیلان میسازد . که چیلان سازد . که افزاز آهنین کوچک سازد .