چیزی را ماست مالی کردن
اصطلاحات و ضرب المثل ها
1- لاپوشانی کردن؛ تلاش برای فراموش شدن / پایمال کردن چیزی
2- انجام سرسری / ظاهری / سطحیِ کاری؛ سروته چیزی را به نحوی به هم آوردن
مثال:
1- مطبوعات ما با مردم روراست نیستند و فقط وظیفه شان این است که کثافت کاری های دولت را ماست مالی کنند.
2- بالاخره بعد از اعتراض ها و تقاضاهای فراوان اهالی، قرار شد خیابان را تعمیر کنند، اما به جای تعمیر اساسی، همان اسفالت قدیمی را کمی ماست مالی کردند و رفتند.
توضیح:
هنگام عروسی محمدرضا پهلوی و فوزیه چون قرار بود میهمانان مصری و همراهان عروس با قطار از جنوب تهران وارد شوند، از طرف دربار و شهربانی دستور داده شده بود که دیوارهای همه ی خانه های روستاهای مسیر خط آهن را سفید کنند. در یکی از روستاها چون گچ در دسترس نبود، به دستور بخشدار دیوارها را با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود سفید کردند. از آن زمان اصط. ماست مالی کردن رایج شد و به تدریج معنی امروزی را یافت.
( خلاصه ی مقاله ای از روزنامه ی صبح شیراز به نقل از محمد مسعود )
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید