چیزی را روی دست کسی گذاشتن: [ اصطلاح در تداول عامه ] . آن را به او تحمیل کردن ، با وجود عدم تمایل به او تحمیل کردن . انداختن آن چیز به او .
( ( "نگاهی به آینه بغل انداخت و دنده عقب گرفت و از کوچه که پیچیدند توی خیابان گفت "جاگوار را نو خریدم اما این یکی را یکی از مغازه دارهای همسایه روی دستم گذاشت . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 108. ) )
( ( "نگاهی به آینه بغل انداخت و دنده عقب گرفت و از کوچه که پیچیدند توی خیابان گفت "جاگوار را نو خریدم اما این یکی را یکی از مغازه دارهای همسایه روی دستم گذاشت . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 108. ) )