چیز دار

/CizdAr/

مترادف چیز دار: ثروتمند، غنی، دارا، متمول ، ملاک ، مالک ، بی خانه

متضاد چیز دار: بی چیز، فقیر، دهقان، خوش نشین، مستاجر

معنی انگلیسی:
well-to-do, wealthy

لغت نامه دهخدا

چیزدار. ( نف مرکب ) متمول. غنی. مالدار. توانگر. ( یادداشت مؤلف ). ثروتمند. ملی. دارا.

فرهنگ فارسی

متمول . غنی . مالدار . توانگر . ثروتمند . ملی .

مترادف ها

wealthy (صفت)
دولتمند، دارا، چیز دار، بانوا، پولدار، غنی، توانگر، ثروتمند

forehanded (صفت)
محتاط، بموقع، دوراندیش، چیز دار

فارسی به عربی

ثری

پیشنهاد کاربران

بپرس