به مژده سواری برافکن براه
که ما چیر گشتیم بر کینه خواه.
اسدی.
بسی بر ستاره گران گشته چیربسی سروران را سرآورده زیر.
اسدی.
دگر رهش پرسید گرد دلیرکه ای از خرد بر هوا گشته چیر.
اسدی.
به پیش پدر شد تورگ دلیربپرسید کای بر هنر گشته چیر.
اسدی.
آفت خواست یافت بر من دست انده خواست گشت بر من چیر.
مسعودسعد.