چگل


مترادف چگل: زیبارو، قشنگ ، گل ولای، لجن

متضاد چگل: زشت

لغت نامه دهخدا

چگل. [ چ ِ گ ِ ] ( اِخ ) ناحیتی است و اصل او از خلخ است و لکن ناحیتی است بسیارمردم و مشرق او و جنوب او حدود خلخ است مغرب وی حدود تخس است و شمال وی ناحیت خرخیز است. ( حدود العالم ص 52 ). نام شهریست از ترکستان که مردم آنجا بغایت خوش رو می باشند، و در تیراندازی عدیل و نظیر ندارند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). شهری است به ترکستان که منسوب بدانجا را چگلی گویند و به خوبرویی و تیراندازی معروفند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). یکی از شهرهای معروف ترکستان قدیم. نام شهری است از ترکستان قدیم که ظاهراً مردم آن شهر به زییایی معروف بوده اند، و بدین مناسبت شاعران در اشعار خود خوبرویان را بدین شهر نسبت داده یا به مردم این شهر تشبیه کرده اند : «... و هرچیزی که از ناحیت خلخ افتد و از ناحیت خرخیز افتد از چگل نیز خیزد». ( حدود العالم ).
گفتم که گر دو تیر گشاید سوی چگل
گفتا یکی چگل بستاند یکی ختن.
فرخی.
گرهی را نهالها ز چگل
گرهی را نهالها ز ختن.
فرخی ( از دیوان ص 308 ).
ملکی کو ملکان را سر و مایه شکند
لشکر چین و چگل را به طلایه شکند.
منوچهری.
بی دلکان جان و روان باختند
با ترکان چگل و قندهار.
منوچهری.
ز ترک چگل خواست چینی کمان
به جم گفت کای نامور میهمان.
اسدی.
پری روی ریدک هزاراز چگل
ستاره صد و کوس زرین چهل.
اسدی.
آنچه نی را کرد شیرین جان و دل
و آنچه خاکی یافت زآن نقش چگل.
مولوی.
ندانم از چه گل است آن نگار یغمایی
که خط کشید بر اوصاف نیکوان چگل.
سعدی.
طمع کرده یاران چین و چگل
چو سعدی وفا ز آن بت سنگدل.
سعدی.
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل.
سعدی.
چون اثر دندان عاشق بر اندام بت چگل و گیسوی ضیمران سیاه و دراز چون شب عاشقان بیدل. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 26 ).
به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
که نافه هاش ز بند قبای خویشتن است.
حافظ.
- شمع چگل ؛ کنایه از معشوق یا هر زیبارخی :
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی.
حافظ.
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ناحیه ای که از طرف مشرق و جنوب به خلخ از مغرب به تخس و از شمال بناحیه قرقیز محدود است . شهرهای آن ترک نشین و اهالی آن شجاع و زیبا روی اند .
قبیلهای درترکستان ودرشهری بنام چگل، خوش اندام
( اسم ) گل و لای لجن .
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل .

فرهنگ معین

(چِ گِ ) (اِ. ) گل و لای ، لجن .

دانشنامه عمومی

چـِگِل نام یکی از قبائل ترک تبار خاور دور و از ترکان خَلُّخ ( ناحیه ای در حدود کاشغر ) است. [ ۱] سابقه این قبیله از قرن هفتم میلادی شناخته شده است و در اطراف دریاچه ایسیق کول واقع در کشور قرقیزستان کنونی زندگی می کردند. آنها از بازماندگان دو قبیله از «شش قبیله چویی» از خانات کیمک در ترکستان در نظر گرفته شده اند. [ ۲] در کتاب دیوان لغات الترک اثر محمود کاشغری[ ۳] قبائل ترک و از جمله قبایل چگل، افشار، بایُندر، سلغر، یغما، غز، سلجوق و مجغر که همان مجار باشد، را نام می برد.
کاشغری می گوید که ترکان اوغوز به تمام ترکان بین آمودریا و شمال چین «چگل» می گفتند. چگل ها ساکن ساحل شمالی ایسیق کول و درهٔ رود ایلی بودند و در سده های چهارم و پنجم جمعیت بسیار داشتند. پراکندگی چگل ها از حوالی طراز تا کاشغر بود. ظاهراً تا قبل از قراخانیان حکومت مستقل داشتند و پادشاهشان تکین یا تکسین عنوان می شد. عده ای از چگل ها در نیمهٔ دوم قرن چهارم پیرو مذاهب قدیم خود و عده ای از جمله ساکنان شهر چگل در حوالی طراز مسلمان بودند. [ ۴]
در فرهنگ دهخدا آمده چگل نام شهری است از ترکستان قدیم که ظاهراً مردم آن شهر به زیبایی معروف بوده اند و بدین مناسبت شاعران در اشعار خود خوبرویان را بدین شهر نسبت داده یا به مردم این شهر تشبیه کرده اند. [ ۵]
از مردم چگل بردگان زیباروی را از چگل به ایران می آورده اند از این رو در نزد شاعران فارسی زبان و در ادبیان فارسی به زیبایی و خوش اندامی از ایشان یاد شده است[ ۱] و واژهٔ چِگِل یا کنایه شمع چِگِل در ادبیات پارسی به زیبا و زیبارویی مانند شده است.
• حافظ
خواجوی کرمانی گوید:
• حکیم صبوری گوید:
شاهنامه جنگ بزرگ کیخسرو
• شاهنامه پادشاهی گشتاسپ
عکس چگلعکس چگل
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

چِگِل
قوم ترک، از طوایف بزرگ قراخانی، ساکن درۀ رودخانۀ ایلی. چگل ها پیش از قراخانیان از اعتبار فراوان برخوردار بودند. کتاب حدودالعالم که پیش از تشکیل دولت قراخانی نوشته شده از کثرت مردم چگل و شیوۀ زندگی چادرنشینی آنان و قلّت تعداد شهرها و روستاهای سرزمین چگل ها و انبوه گله های اسب و گوسفند و گاو آن ها و دوام مذهب قدیم پرستش آفتاب و ستاره در میان بعضی از آن مردم سخن گفته است. دولت قراخانی احتمالاً از میان این قوم برخاسته است. چگل ها در ادبیات ایران، به ویژه در مکاتب خراسانی و عراقی، به زیبایی ستوده شده اند.

پیشنهاد کاربران

در داستان سمک عیار یا هوت عیار ، چگل ماه نام یکی از زنان و از شخصیت های مهم داستان است و چگل ماه یعنی زن زیباروی یا زن ماه پیکر است
شمع چگل: معشوق زیبا رو
نام شهری است نزدیک کاشغر

بپرس