چکین
لغت نامه دهخدا
چکین. [ چ ِ ] ( اِخ ) نام ولایتی هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). نام ولایتی. ( ناظم الاطباء ). مصحف «چکیل » که تلفظ جغتایی نام این ولایت است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). چگل. و رجوع به چگل شود.
چکین. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین که در 24 هزارگزی بوئین و36 هزارگزی راه عمومی واقع است و 672 تن سکنه دارد.آبش از قنات. محصولش غلات ، چغندر قند، باغات اشجار وسردرختی. شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم و راهش ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید