چکیده خون. [ چ َ / چ ِ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) خون چکیده. کنایه از شراب لعلی انگوری باشد. ( برهان ). کنایه از می انگوری باشد. ( انجمن آرا ). کنایه از می سرخ. ( آنندراج ). شراب لعلی. ( ناظم الاطباء ). کنایه از شراب سرخ رنگ که از انگور سازند : درده از آن چکیده خون ز آبله تن رزان کآبله رخ فلک برد عروس خاوری.