چکو

لغت نامه دهخدا

چکو. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان منکور بخش حومه شهرستان مهاباد که در 55 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و36 هزارگزی باختر راه شوسه مهاباد به سردشت واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 107 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه بادین آباد. محصولش غلات ، توتون و حبوبات.شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی جاجیم بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان منکور بخش حومه شهرستان مهاباد .

گویش مازنی

/chakoo/ خس و خاشاک - خرمن ۳غلاف پوک و بی دانه & شکوفه ی درختان جنگلی - به وعده وفا نکردن - به موقع سرکار حاضر نشدن ۴جوانه

دانشنامه عمومی

چکو، روستایی در دهستان گورک نعلین بخش مرکزی شهرستان میرآباد در استان آذربایجان غربی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۴۰۰ نفر ( ۱۰۷ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس چکو
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

چکو اسم پسرانەی کردی است یعنی جنگاور وبە معنی شجاع زیرک هم است
چکو یک نام پسرانه کردی است که به معنی شجاع و زیرک است
Chekku/در گویش شهرستان بهاباد به مقدارکمی از مایعی چکو گفته می شود. مثال چکویِ آبی، یا چکویِ روغنی. اصل این کلمه از کلمه ی چکه گرفته شده است.
چکو یعنی بزرگ مرد یا مرد آهنی
مردآهنی
چکو. ( زبان مازنی ) ، [چ با آوای زبر ]، هنگامیکه خوشه های گندم، جو، یا برنج بعلت بیماری، کمبود آب و یا هر دلیل دیگر از دانه تهی و یا اینکه تعداد اندکی دانه داشته باشد کشاورزان مازندرانی به آن محصول ( خوشه ) " چکو " میگویند. " امسال امه بینج چکو هاکرده".

بپرس