چکن دوز. [ چ َ / چ ِ ک ِ / ک َ ] ( نف مرکب ) چکن دوزنده و کسی که چکن دوزی میکند. ( از ناظم الاطباء ). آنکس که زرکش دوزی و بخیه دوزی کند. کسی که بر پارچه وجامه و قبا، با ابریشم الوان چکن دوزی کند : شما همه موزونیها و... داشتید و همه را مشاهده کردید و در طبع شما نقش آن گرفت همچو شکل چکن دوزان ، چون در این جهان آمدید راه غلط کردید و آن را فراموش کردید. ( کتاب المعارف ). رجوع به چکن و چکن دوزی شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که زرکش دوزی و بخیه دوزی کند .
فرهنگ عمید
کسی که زردوزی و بخیه دوزی کند، کسی که جامۀ زربفت بسازد، آن که پارچه یا جامه را سوزن بزند و ابریشم دوزی کند.