بنشست و یکی کاغذک چکسه برون کرد
گرد آمده از کدیه به جوجو نه بمثقال.
انوری ( از جهانگیری ).
|| نشیمن باز و باشه را نیز گفته اند. ( برهان ). نشینه باز را نامند و آن را چکس نیز گویند. ( از جهانگیری ) نشینه باز، مرادف چکس. ( رشیدی ). نشینه باز و باشه وچکس نیزگفته اند. ( انجمن آرا ذیل لغت چکس ). نشمین باز و باشه را نیز گفته اند. ( آنندراج ). نشیمن باز و و چرغ و شاهین و جز آن. ( ناظم الاطباء ) : عنان بمرکب توسن مده مگر به حساب
به چکسه باز نیاید چو اوج گیرد باز.
نزاری ( از جهانگیری ).
نزاری اگر دیده باشی کسی که غماز را محرم راز کرد
چنان دان که از قوم نصرانیان
چلیپا کسی چکسه باز کرد.
نزاری.
و رجوع به چکس شود. || هرچیز که آن خرد و کوچک باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). هر چیز خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکس شود. || وقت اندک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چکس شود.